خوب ادامه بدیم.
تا حالا شده حس کنی آماده ای بمیری؟ نه که همه چیزت کامل باشه، یا نه که خیلی بدبخت باشی.
آماده باشی واسه یه صحنه ی عااالی، اینقدر اون صحنه رو بخوای، که حس کنی ، فقط و فقط میخوای دنیات اونجا تموم بشه.
مثلا موقعِ طلوع، لبِ یه پرتگاه بللللند ، بخوای روحت تو نور ضعیفِ آفتاب بدرخشه.
و همه چیز همونجا ، قشنگ تموم بشه.
شاید کسی عاشقت باشه، شاید پدر و مادرت عالی باشن ، شاید زندگیت آروم و قشنگ باشه و همه چیزِش بِجا باشه.
ولی بخوای بری.
شده؟
خیلی سخته که فکر کنی با وجودِ ایییییین همه پیچیدگی ، زیبایی و زشتی ، تناسب و تناقضِ دنیا ، بازم اون چیزی که تو ازش میخوای، توش نیست. در واقع انگار هیچی نیست. :|
شاید منبع
درباره این سایت